هزینه کسب مشتری یا Customer Acquisition Cost به عنوان معیاری شناخته می شود که به تازگی بیشتر از قبل مورد استفاده قرار گرفته است، چرا که همراه با پیدایش شرکت های اینترنتی و کمپین های تبلیغاتی مبتنی بر وب، به راحتی می توان آن را ردیابی و اندازه گیری کرد.
در شیوه ی سنتی شرکت ها می بایست در تبلیغاتی به سبک تفنگ ساچمه ای وارد می شدند و روش هایی را برای ردیابی مصرف کنندگان از طریق فرآیند تصمیم گیری پیدا می کردند. اما امروزه، بسیاری از شرکت های مبتنی بر وب می توانند در کمپین های هدفمند وارد شده و مصرف کنندگان را مادامی که از دنبال کنندگان علاقه مند، به سمت مصرف کنندگان وفادار طولانی مدت پیشرفت می کنند، ردیابی و دنبال کنند. در چنین محیطی، معیار هزینه کسب مشتری هم توسط سرمایه گذاران و هم توسط شرکت ها مورد استفاده قرار می گیرد.
همانطور که می دانید، هزینه کسب مشتری به عنوان هزینه متقاعد کردن مشتری بالقوه برای خرید محصول یا خدمت است. در این مقاله معیار هزینه کسب مشتری را با جزئیات بیشتر توضیح خواهیم داد، اینکه شما چگونه می توانید آن را اندازه بگیرید و چه گام هایی را برای بهبود آن می توانید بردارید.
معنا و مفهوم معیار هزینه کسب مشتری (CAC)
همانطور که در بالا توضیح داده شد، معیار هزینه کسب مشتری (CAC) برای دو گروه بسیار مهم است : شرکت ها و سرمایه گذاران. طرف دوم شامل بخش بیرونی سازمان می شود؛ سرمایه گذاران اولیه ای که از این معیار استفاده می کنند تا قابلیت مقیاس پذیری شرکت های مدرن یا سنتی مبتنی بر فناوری های اینترنتی جدید را مورد تحلیل قرار دهند. آنها به راحتی می توانند با نگاه به تفاوت بین میزان پولی که می توان از مشتریان به دست آورد و هزینه ای که برای این به دست آوردن صرف می شود، سودآوری شرکت را تعیین کنند.
به عنوان مثال ؛ از نظر بازار بالادستی نفت، اگر عرضه نفت در منطقه ای باشد که نیازمند سرمایه گذاری های زیر ساختی سنگینی باشد، در آن صورت هزینه مصرف شده برای استخراج نفت ممکن است بیشتر از قیمت بازار آن به ازای هر بشکه باشد.
سرمایه گذاران نیز از همین منظر به شرکت های مبتنی بر اینترنت و کسب و کارهایی که از بازاریابی دیجیتالی استفاده میکنند، نگاه می کنند. آن ها به روابط فعلی و موجود توجه می کنند نه به وعده و وعیدهای آتی برای بهبود معیار، مگر اینکه این وعده ها واقعا توجیه پذیر باشد.
طرف دیگری که علاقه مند به این معیار است، یک متخصص بازاریابی است که در داخل شرکت فعالیت میکند و یا به عنوان نیروی متخصص مشاوره هایی را به شرکت ارائه میدهد. آنها از این معیار استفاده می کنند تا بازدهی سرمایه گذاری های صورت گرفته در بخش تبلیغات را بهینه سازی کنند. به عبارت دیگر، اگر هزینه های کسب پول از مشتریان کاهش پیدا کند، در اینصورت حاشیه سود شرکت بهبود پیدا می کند و سود بیشتری به دست می آورد.
سرمایه گذاران بیشتر به این علاقه مند هستند که منابعی را که شرکت به آن ها نیاز دارد برایش فراهم سازند، شرکا بیشتر متعهد به رشد هستند، و شرکت می تواند از حاشیه سودی که به دست آورده استفاده کند تا ارزش خودش را به مشتریان منتقل کند و بدین طریق جایگاه بازار عالی تری را به دست آورد.
چگونه می توانید هزینه کسب مشتری (CAC) را اندازه بگیرید
به شکل ابتدایی، هزینه کسب مشتری به سادگی و از طریق تقسیم کردن تمامی هزینه های صورت گرفته برای کسب مشتریان بیشتر(مخارج بازاریابی) بر تعداد مشتریان به دست آمده در آن دوره محاسبه می شود. به عنوان مثال، اگر شرکتی 100 میلیون تومان برای برنامه های بازاریابی در یک سال خرج کند و 100 مشتری در همان سال به دست آورد، هزینه کسب مشتری برای این شرکت 1 میلیون می باشد.
البته هشدارهایی نیز در رابطه با استفاده از این معیار وجود دارد که در زمان به کارگیری آن نسبت به آنها آگاهی داشته باشیم. به عنوان مثال، یک شرکت ممکن است سرمایه گذاری هایی را در زمینه بازاریابی در یک منطقه جدید یا بهینه سازی موتور جستجو انجام داده باشد که این انتظار وجود ندارد که نتایج این سرمایه گذاری هم اکنون دیده شوند، بلکه حتی ممکن است اثربخشی این فعالیتها تا دوره های بعدی به طول بیانجامد. با اینکه اینگونه موارد نادر و کمیاب هستند، اما در هنگام محاسبه هزینه کسب مشتری ممکن است که بر این رابطه سایه بیاندازد.
همچنین در محاسبه هزینه کسب مشتری، به اثر طول عمر مشتری بر بودجه مورد نیاز بازاریابی هم توجه داشته باشید. به این معنی که ممکن است در بازه ی زمانی خاصی و با توجه به ویژگی های مشتریان در چرخه طول عمرمشتری در کسب و کارتان نیازمند صرف هزینه ی بیشتری باشید، در این صورت سعی نکنید با نادیده گرفتن این مورد هزینه کسب مشتریان را پایین تر از حدی که باید باشد نشان دهید. به عنوان مثال ممکن است در دوره ی جذب مشتری، به نسبت دوره نگهداری مشتری، نیازمند به صرف هزینه بیشتری باشید و هزینه کسب مشتریان شما در این بازه زمانی بیشتر شود.
هزینه کسب مشتری به ازای کانال های بازاریابی چگونه است؟
دانستن هزینه کسب مشتری به ازای هرکدام از کانال های بازاریابی شما، موردی است که بازاریاب ها به آن علاقه ی زیادی نشان میدهند. اگر بدانید که کدام کانال ها کمترین هزینه کسب مشتری را دارند، آنگاه خواهید دانست در چه موقعیت و کانال هایی می توانید هزینه های بازاریابی خود را دو برابر کنید. هرچه بیشتر بتوانید بودجه بازاریابی خود را به کانال هایی با هزینه کسب مشتری پایین تر تخصیص دهید، میتوانید با یک مقدار بودجه ثابت، مشتریان بیشتری هم به دست بیاورید.
رویکرد ساده آن است که صفحه گسترده خود را به بخش های مختلف شکسته و تمام رسیدها و دریافت های بازاریابی خود برای سال، فصل و یا ماه را جمع آوری کنید – و این مقادیر را به کانال اضافه کنید. به عنوان مثال، چه میزان برای تبلیغات Google Ad Words و Facebook پرداخت کرده اید؟ در این مورد ممکن است این اطلاعات را در ستونی با نام ” پرداخت به ازای هر کلیک” قرار دهید. چه میزان برای بهینه سازی موتور جستجو و بلاگینگ خرج کرده اید؟ ممکن است این را نیز در ستونی با نام ” هزینه های بازاریابی جاذبه ای ” قرار دهید.
اکنون که می دانید برای هر کانال چه میزان خرج کرده اید، می توانید فرمولی ساده را به کار گیرید و فرض کنید که هر کانال به همان اندازه تلاش و کار کانال های بعدی برای گرفتن مشتری، کار کرده است. این یک روش میانگین گیری می باشد. تنها موضوع آن است که دانستن این موضوع که کدام کانال مسئول هر مشتری می باشد، ممکن است کمی دشوار باشد.
به راحتی می توانید موقعیت و کانال هایی که این رویکرد در آنها بی فایده و بیهوده می شود را نیز ببینید. تصور کنید که در یک روز، تنها تبلیغات پرداخت به ازای هر کلیک را انجام داده اید. شما 10 دلار خرج کرده اید و زمانی که به جدول صفحه گسترده خود نگاه می کنید، ممکن است پرداخت به ازای هر کلیک به عنوان بهترین کانال بازاریابی به نظر بیاید، چرا که هزینه کسب مشتری آن به شدت پایین است. این امر غیرممکن است که پرداخت به ازای هر کلیک دوبرابر گردد، اما شما می دانید برای این دوره زمانی واقعا از آن هیچ استفاده ای نکرده اید، بنابراین ممکن است این روش را از برنامه بازاریابی خود حذف کنید.
چگونه هزینه کسب مشتری (CAC) را بهبود دهید
همه ما آروز داریم که شرکتمان همانند مثال 2 بود. واقعیت این است که کمپین های تبلیغاتی همواره می توانند اثربخش تر باشند، وفاداری مشتری همواره می تواند بهبود پیدا کند و ارزش بیشتری همواره می تواند از مصرف کنندگان به دست آورده شود. روش های متعددی وجود دارد که کسب و کار شما به منظور بهبود هزینه کسب مشتری، می تواند با توجه به استراتژی بازاریابی خود از آن ها در صنعت مورد فعالیت خود استفاده کند :
- بهبود معیارهای تبدیل در محل : یک شرکت ممکن است اهدافی را در Google Analytics برای خود تنظیم کند و تست تقسیم به گروه های A /B را به منظور کاهش نرخ رها کردن سبد خرید توسط مشتریان و بهبود رتبه صفحه ورودی سایت، سرعت سایت، بهینه سازی موبایلی و سایر عواملی که عملکرد کلی سایت را ارتقا می دهند را، با استفاده از سیستم های پرداخت جدید انجام دهد.
- بالا بردن ارزش کاربر: منظور از، موضوع مفهومی بسیار فوق العاده ” ارزش کاربر” ، توانایی ایجاد چیزی است که برای کاربران راضی کننده باشد. این موارد ممکن است ویژگی ها و یا مشخصه های اضافی باشد که مشتریان بیان می کنند به آنها علاقه مند هستند. حال این امر ممکن است پیاده سازی روندی برای بهبود محصولات موجود به منظور جایگاه یابی عالی تر در بازار، یا حتی توسعه روش های جدیدی باشد برای آنکه از مشتریان موجود پول به دست آوریم. به عنوان مثال، ممکن است دریابید که نرخ رضایتمندی مشتریان با نرخ نگهداری آنها همبستگی مثبتی دارد.
- پیاده سازی مدیریت ارتباط با مشتری: می توان گفت تقریبا تمامی شرکت های موفقی که خریداران تکراری دارند، برخی از انواع مدیریت ارتباط با مشتری را اجرا می کنند. این قضیه ممکن است حتی یک تیم فروش پیچیده باشد که از سیستم های ردیابی فروش مبتنی بر رانش ابری، فهرست های ایمیلی خودکار، بلاگ ها، برنامه های وفاداری و یا سایر تکنیک هایی که وفاداری مشتری را به دست می آورد، استفاده می کند.
در این مقاله با معنا و مفهوم و آسانترین روش اندازه گیری هزینه کسب مشتری آشنا شدید، فراموش نکنید جهت برنامه ریزی درست برای آینده لازم است این موارد را در کسب و کار شناخته، اندازه گیری و تفسیر کنید، تا قادر باشید بهترین برنامه و کانال را برای انجام فعالیت های بازاریابی خود برگزینید.