شاید باور نکنید ولی ما در بازاریابی با دو مدل 4C سر و کار داریم. دو گروه از بازاریابان این دو مدل بازاریابی را به شکل جداگانه خلق کرده اند و از آن روز تا به حال باعث سردرگمی بسیاری از مخاطبان شده اند!
یک بار برای همیشه قصد داریم این دو مدل را از هم تفکیک کنیم :
مدل بازاریابی 4C اول که به آن آمیخته بازاریابی 4C نیز گفته می شود، در واقع جایگزینی برای آمیخته بازاریابی 4P به حساب می آید. اگر جستجویی در سایت های داخلی داشته باشید متوجه خواهید شد که عمده آنها در واقع این مدل را به عنوان مدل 4C در نظر گرفته اند.
4C تشکیل دهنده این مدل عبارتند از:
- خواسته ها و نیازهای مشتری (Consumer wants and needs)
- هزینه رضایت مشتری (Cost to satisfy)
- راحتی خرید (Convenience to buy)
- تعامل (Communication)
مدل بازاریابی 4C دوم به ارتباطات بازاریابی اختصاص دارد و شامل موارد زیر است :
- شفافیت (Clarity)
- باورپذیری (Credibility)
- ثبات (Consistency)
- رقابت پذیری (Competitiveness)
مدل بازاریابی 4C (آمیخته بازاریابی 4C) چیست ؟
این مدل 4C در سال 1990 در مقاله ای توسط Bob Lauterborn ارائه شد. وی معتقد بود که دیگر مدل 4P منقضی شده و بازاریابان باید به مسایل واقعی تری رسیدگی کنند!
در واقع مدل بازاریابی 4C جایگزین مدل قدیمی 4P بوده و به جای تاکید و تمرکز بر تولید کننده، توجه را به سمت مشتریان آورده است. در ادامه هر یک از این 4C را تعریف خواهیم کرد:
شناخت خواسته ها و نیازهای مشتری (Consumer wants and needs)
هدف مارکتینگ برآورده ساختن خواسته ها و نیازهای مشتریان است و شناخت این نیازها به روش های گوناگونی مثل تحقیقات بازار امکان پذیر است. چه بسا شرکت هایی که به خاطر نگاه محصول گرای خود، محصولاتی را تولید کرده اند که در رفع نیازها و خواسته های مشتریان شکست خورده است.
هزینه رضایت مشتری (Cost to satisfy)
این بخش از مدل 4C شامل کلیه هزینه هایی است که شرکت برای بازاریابی و فروش محصولات یا خدمات و یا توسعه و ترفیع برند متحمل می شود. به خاطر داشته باشید که قیمت (یا همان Price در مدل 4P) پایین محصول لزوما به فروش آن ختم نمی شود.
به عنوان مثال قیمت پایین در مورد یک محصول سوپرمارکتی که کسی به برند آن زیاد توجه نمی کند شاید منجر به افزایش فروش شود، ولی کسی که به دنبال خرید یک گوشی هوشمند لوکس است، به احتمال زیاد به سراغ گوشی های گران قیمت اپل می رود.
راحتی خرید (Convenience to buy)
این C از مدل 4C به تجربه خرید مشتریان اشاره دارد. راحتی خرید یکی از چیزهایی است که افراد هنگام خرید به آن توجه می کنند و البته که زندگی را آسانتر از قبل می کند.
به طور کلی فلسفه پیدایش مغازه های آنلاین و یا فروشگاه های شبانه روزی که 7 روز هفته باز هستند، همین فاکتور بوده است. به همین دلیل در آمیخته بازاریابی 4p، توزیع (Place) نمی تواند به سادگی این موضوع را پوشش دهد.
تعامل (Communication)
آخرین C مدل بازاریابی 4C به تعامل با مشتری اختصاص دارد. بر خلاف ترفیع (Promotion) که یک سیستم یک طرفه، کنترل گرایانه و به نوعی یک تعامل تحمیلی ازسوی شرکت به مشتری است، تعامل (Communication) یک ارتباط دو سویه میان مشتری و شرکت بوده و بیشتر یک گفتگو است. نمونه بارز تعامل در دنیای دیجیتال، محتوای تولید شده توسط کاربر (User Generated Content) است.
کاربرد مدل بازاریابی 4c
حال سوالی که مطرح می شود این است که چگونه می توان از این مدل بازاریابی استفاده کرد؟ 4 المان این مدل را مانند دیاگرام ون جاگذاری کنید و مشتری یا همان بازار هدف خود را در وسط آن قرار دهید.
هر دایره را با پاسخ به سوالاتی در مورد جایگاه فعلی شرکت پر کنید. 4C فعلی شرکت چیست؟ این موارد در مقایسه با 4C رقبا در چه وضعیتی قرار دارند؟ چه فعالیت های دیگری می توانید انجام دهید تا 4C خود را بهبود ببخشید؟
مزایای استفاده از مدل 4c در کسب وکارها
آمیخته بازاریابی 4C بر مبنای ارزش های مشتری شکل گرفته و بر اساس آن کمپین های بازاریابی نیز حول محور ارزش های مشتری شکل می گیرند. مدل 4C مزایایی را به همراه خواهد داشت که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد :
- استفاده از مدل بازاریابی 4C باعث می شود که کسب وکارها، با هر ابعاد و اندازه ای بتوانند با یکدیگر رقابت کنند.
- با به کارگیری مدل 4C در بخش ارتباطات بازاریابی شانس دریافت فیدبک مثبت از مشتری افزایش می یابد و تصویر برند و اعتبار شما بهبود پیدا می کند.
- این مدل بازاریابی تفکر خلاق و همکاری در سازمان را افزایش می دهد.
- تقاضا و نیاز مشتریان به عنوان یکی از دغدغه های اصلی بازاریابی مدرن، در آمیخته بازاریابی4P دیده نشده است، ولی در این مدل به صورت خاص به آن پرداخته شده است.
- تمرکز اصلی رویکرد 4C بر مشتریان و ارتباط مستقیم بین مشتری و برند است. این امر در نهایت منجر به آن خواهد شد که برند ما انتخاب اول مشتری باشد.
مدل بازاریابی 4C در ارتباطات بازاریابی چیست ؟
مدل 4C دوم که بیشتر در حوزه ارتباطات بازاریابی کاربرد دارد، اولین بار توسط David Jobber و John Fahy در کتاب اصول بازاریابی در سال 2009 مطرح شد. زمانی که شما بازار را بخش بندی و سگمنت کردید و مخاطبان هدف خود را شناختید، نوبت به جایگاه یابی کسب وکار می رسد.
این مدل 4C یک ابزار کاربردی برای تعیین جایگاه کسب وکار (تهیه بیانیه جایگاه یابی) و ایجاد یک ارزش پیشنهادی آنلاین است.
حال می خواهیم یک نگاه دقیق تر به این 4c بیاندازیم:
- شفافیت (Clarity) : یک ایده شفاف و یک پیام ساده
- باورپذیری (Credibility): ایده باید در ذهن مشتری باورپذیر باشد
- ثبات (Consistency): یک پیام ثابت برای عبور از سیل عظیم تعاملات
- رقابت پذیری (Competitiveness): ایده ای که نسبت به رقبا برتری داشته باشد.
چناچه در به کارگیری هر یک از این دو مدل، جایگاه یابی کسب وکار خود و همچنین برنامه ریزی بازاریابی برای کسب وکارتان نیاز به راهنمایی بیشتر داشتید، کافیست با ما در تماس باشید.