سال آخر دانشگاه بود. من و دوستم در حال برگشتن به خانه بعد از تمرین اسکواش بودیم که دوستم از من پرسید امروز چه کارهایی انجام دادهام؟
با شیفت کاری شب به عنوان یک راننده آمبولانس شروع کردم. سپس، در مورد کلاسهای صبحِ زود و طی کردن مسافت طولانی برای رسیدن به کلاس کارآموزی خود گفتم. همینطور درمورد کلاس دیگرم و اینکه چطور زمان خیلی کوتاهی را صرف غذا خوردن کردم تا بتوانم به کلاس اسکواش برسم، صحبت کردم.
او صحبت مرا قطع کرد و گفت :
” من فکر می کنم که تو به انجام دادن کارهایی برای مشغول نگه داشتن خود معتاد هستی.”
خندیدم. در آن زمان کاملا اهمیت این مشکل را درک نکردم. سالها بعد، اگر چه فعالیتها تغییر کرده بود اما اعتیاد – و یا هر آنچه که آن را می نامید – تغییری نکرده بود و متوجه شدم که مبارزه برای تحت کنترل نگه داشتن آن گاهی میتواند مشکل بسیار جدی باشد.
آیا مشغول بودن نوعی اعتیاد است؟
برخی افراد این مساله را “اعتیاد هرج و مرج” مینامند. این یک تشخیص رسمی نیست و البته که کلمه “اعتیاد” به نظر کمی سنگین میرسد. منظور ما مشغول بودن به یک ماده ی شیمیایی و یا حتی انجام یک عمل خاص نیست. بلکه علت اصلی استفاده ما از عبارت «اعتیاد» در این مقاله، بیان اضطراب و یا رفتار اجباری است.
این احساس برای شما آشنا به نظر میرسد، اگر…
- زمانی که در شلوغ ترین موقعیت خود هستید، خود را در “بهترین حالت” تصور میکنید.
- زمانی که کاری انجام نمیدهید به دلیل احساس اینکه به اندازه ی کافی مولد نیستید احساس گناه میکنید.
- زمانی که دیگران شما را فردی پرمشغله تلقی میکنند، خوشحال میشوید.
- در درک اهمیت صرف وقت خود با خانواده و انجام کارهای دیگر مشکل دارید.
در سال 2007 کیت لی، دکتر روانشناس، در کتابی به نام معتاد به هرج و مرج، در مورد تجربیات خود و دیگران از اعتیاد هرج و مرج چنین نوشت :
در فرهنگی که در آن ” فعالیت مفرط ” به یک هنجار تبدیل شده است، این فرهنگ افراد را به طور فزایندهای به سمت این باور که سختی بیشتر برابر با زنده بودن است، گمراه میکند. اگرچه این نوع زندگی ممکن است موجب ایجاد هیجان و افزایش ضربان قلب شود، اما عدم وجود این انرژیِ اعتیاد آور میتواند موجب یک ترس و بیقراری غیر قابل تحمل شود. ”
آیا در حال افتادن در دام مشغول نگه داشتن خود به طور مداوم هستید؟
به گفته دکتر کریستین نورتاپ، متخصص سلامت زنان و نویسنده نیویورک تایمز ” ما در فرهنگی زندگی میکنیم که در آن مشغول بودن بیش از اندازه را جشن میگیرند : “جوامع غربی ارزش بالایی به مشغول بودن میدهند”. “ما بر این باور هستیم که شایسته و موفق بودن مشروط بر مشغول بودن است.”
یکی از راههایی که افراد این اعتیاد را توجیه میکنند تظاهر به انجام حد متوسط از کار، اما دست یافتن به دستاوردها و موفقیتهای بزرگ است. ( Greg McKeown ) در مقاله خود برای مجله هاروارد بیزینس، آن را “حباب ( اندیشه پوچ )”مینامد.
“این حباب با اتحاد مضر بین سه روند قدرتمند فعال میشود : تلفنهای هوشمند، شبکههای اجتماعی، و مصرف افراطی. نتیجه آن نه تنها اطلاعات بیش از اندازه، بلکه دیدگاههای بیش از اندازه زیاد است. ما بیش از هر زمان دیگری در تاریخ از آنچه دیگران در حال انجام آن هستند و در نتیجه آنچه ما باید انجام دهیم، آگاه هستیم.
“در این فرآیند، ما بر یک باور نادرست هستیم و آن اینکه موفقیت به معنای اَبر مرد و یا اَبر زن بودن است، یعنی کسی که بتوانید همه چیز را انجام دهد.
ضرورت “ابر مرد و یا ابر زن” بودن از کجا آمده است؟ در دنیای کسب و کار، اغلب انتظارات فرهنگی درمورد به دست آوردن موفقیتها از افراد بالا است. بر اساس گفته ی McKeown، این ضرورت همچنین از این تصور ما که هر فردی در حال انجام کارهای زیاد و جذابی در هر زمانی است نیز نشات میگیرد.
آیا «اعتیاد» ما به هرج و مرج و شلوغی زیاد از روی عادت و یا حتی خجالت است؟
در هر حال، نشان دادن چیزی که واقعیت ندارد تنها یک مکانیسم مقابله است. بسیاری از ما واقعا به داشتن زندگی پر هرج و مرج خود افتخار نمیکنیم! و در حالی که بلند پرواز بودن ( تا حدی ) مسلما نکته مثبتی تلقی میشود، این نکته نیز مهم است که اجازه ندهیم تا این انتظارات فرهنگی ما را تا نقطه رسیدن به فرسودگی شغلی تحت فشار قرار دهند و اعتیاد هرج و مرج زندگی ما را ویران سازد.